کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : مهدی چراغ زاده     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

پسری رفت به میدان و جهان ریخت بهم            نفـس عـالـمـیان از هـیجان ریخـت بهم

پدرش محـو تمـاشـای جمالـش شده بود            در دلش از غم اکبر ضربان ریخت بهم


هـمه در مـعـرکه گـفـتـنـد پـیـمـبـر آمـد            اشهـدُ انّ عـلی گـفـت اذان ریخـت بهـم

بین میدان همه جا مدح علی را می‌گفت            تیغ می‌راند و دل لشکـریان ریخت بهم

هیچ‌کـس مـرد نـبـرد نـوۀ حـیدر نیست            لشکر دشمنش از ترس چنان ریخت بهم

هرکس از ترس به یک گوشه فراری شده بود            لرزه بر جان زمین بود و زمان ریخت بهم

آتش کـیـنه برافـروخت ز بغـضِ لـعلی            ناگهان قامت موزون جوان ریخت بهم

وسط لـشکـر دشـمن به زمـین افـتـاد و            بدنش را نی و شمشیر و سنان ریخت بهم

این طرف غرق به خون موی سر اکبر شد            در حرم آه که گیسوی زنان ریخت بهم

پـدر آمـد سر بالـین پـسـر خـورد زمین            از تماشا همۀ کون و مکان ریخت بهم

همه‌جا بـوی گـل یـاس می‌آیـد به مشـام            فاطـمه آمده انگـار و جهان ریخت بهم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

بین میدان همه جان مدح علی را می‌گفت            تیغ می‌راند و دل لشکـریان ریخت بهم

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : سعید مرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

حرم غرق تماشا بود آن ساعت که جان دادی          نگاهم مثل دریا بود آن ساعت که جان دادی

پریشان می‌شوم وقتی پریشان می‌شود زلفت          نگاهت گرم و گیرا بود آن ساعت که جان دادی


دلم لرزید و می‌دیدم به روی خاک افتادی          تن تو ارباً اربا بود آن ساعت که جان دادی

صدای خندۀ دشمن به گوشم می‌رسد اما          عزادار تو زهرا بود آن ساعت که جان دادی

تورا بین عـبـا چـیـدم شـبـیه ابـر بـاریدم          فراق و روضه برپا بود آن ساعت که جان دادی

تمام دشت اکبر شد جدا از هم جدا از هم          زمان اشک لیلا بود آن ساعت که جان دادی

به غارت رفته اعضای تو ای ماه منیر من          برایم شام یلدا بود آن ساعت که جان دادی

به ضرب نیزه‌ها واشد تن تو شبه پیغمبر          نگاهت مثل طاها بود آن ساعت که جان دادی

یکی با سنگ میزد دیگری با نیزه و خنجر          سر جسم تو دعوا بود آن ساعت که جان دادی

بیا و چشم خود واکن که جان دادم کنار تو          دلم غرق تمنا بود آن ساعت که جان دادی

گذشت آب از سرم وقتی تورا سوی حرم بردم          ندیدی خیمه غوغا بود آن ساعت که جان دادی

بیا و عـمه زینب را ببر از بین نا محرم          نگاهت سوی سقا بود آن ساعت که جان دادی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد. لازم به ذکر است که مقاتل معتبر تصریح کرده‌اند قبل از رسیدن سیدالشهدا عليه‌السلام حضرت علی اکبر به شهادت رسیده بودند!؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید؛ ضمناً  همانگونه که علامه مجلسی در جلاء العیون ص ۵۷۴ مرحوم خراسانی در منتخب التواریخ ص ۲۳۱ و شیخ عباس قمی ( بطور ضمنی) در نفس المهموم ص ۲۷۵ تصریح کرده اند حضرت لیلا قبل از کربلا فوت کرده بودند

نکش پا بر زمین ای گل که جانم می‌رسد بر لب          حرم تنهای تنها بود آن ساعت که جان دادی

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جانِ جانان جهان شد سیر از جان، آه آه            هم چنان جسم پسر، بابا پـریشان، آه آه

آنچه می‌ترسید یعقوب آخر آمد بر سرش            یوسـفـش شد طعـمۀ گرگ بیابان، آه آه


آنچه با شهزادۀ دین کرده‌اند این کوفیان            کس نکرده تا کـنون با نامسلـمان، آه آه

کس نخواهد جا بماند از ثواب غارت و            اربـاً اربـا کــردنِ قــاری قـــرآن، آه آه

از تـمـام کـربـلا آیـد صـدای هـلـهــلــه            روز عاشوراست یا که عید قربان، آه آه

بر مسـلـمانیِ اهـل کـوفـه، لعـنت تا ابد            لشکـری خـنـدید بر بابای گـریان، آه آه

دست و پا گم کرد بابا، دید تا در خاک و خون            دست و پا می‌زد پسر با کام عطشان، آه آه

من چگونه یک تنه جمعت کنم، صد پاره تن!            ای علی جان، ای علی جان، ای علی جان، آه آه

یک تنه یک کربلا را لاله کاری کرده‌ای            من بـیـابـان آمـدم یا که گـلـسـتان، آه آه

زحمتِ پنجاه سالم را ببین در دست باد            خیز از جا خواهرم آمد به میدان، آه آه

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : احمد شاکری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

باید از هر سر این دشـت عـلی بردارم            هر کجـا می‌روم آخر عـلـی اکـبر دارم

چـند بـاری وسـط راه زمـیـن‌گـیر شـدم            چون که باید ز تو هر نقطه کمی بردارم


بعد عباس تو بودی هـمه‌جا تکـیـه‌گـهـم            بعد عـباس تو بـودی هـمه‌جـا سـردارم

تو که بودی همه‌جا پیش خودم می‌گفتم            شکر امروز که من اینهمه لشکـر دارم

وقت جمع بدنت شمـر جلـو آمد و گفت            که من از پـیـکـر او چـنـد بـرابـر دارم

راستی عـمـه که آمد همه می‌خـنـدیـدند            زجر می‌گـفت که من نقشۀ معجر دارم

پـسرم بعد تو عـمه نگـران است بـبـین            چون به همراه خودم این همه دختر دارم

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : هادی ملک پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای که صدها غزل از هر نظرت می‌ریزد            می‌روی پـای تو اشک پـدرت می‌ریزد

می‌روی و دل بـابـا بـه تـپــش افــتــاده            پـاره‌های دل من پـشت سرت می‌ریـزد


پشت دشمن ز رجز خوانی تو می‌لرزد            جگـر از نعـرۀ هل من نفـرت می‌ریزد

تیغ هرکس بخورد بر سپرت می‌شکـند            خون هرکس که شده حمله ورت می‌ریزد

وسط معـرکه شمـشـیر که می‌چـرخانی            سر صدها نفر از دور و برت می‌ریزد

به سرت تـیـغ فـرود آمد و از هم واشد            خون ز پیشانیِ همچون قمرت می‌ریزد

وای از آن دم که تو از اسب می‌افتی به زمین            گله ای گرگ ز هر سو به سرت می‌ریزد

صید صد نیزه و تـیری کمی آرام بگیر            دست و پا گر بزنی بال و پرت می‌ریزد

جسم تو مثل خبر در همه جا پخش شده            بخش بخش از سر نیزه خبرت می‌ریزد

خـواسـتـم در بـغـلـم گـیـرمت امـا دیـدم            پـاره پـاره تن زیـر و زبـرت می‌ریـزد

تکه تکه به عـبـا مـی‌بـرمـت اما حـیف            به تـکـانـی بـدن مـخـتـصـرت می‌ریزد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دارد از جام ولایت باده می‌ریزد زمین           ذرّه ذرّه داغِ فوق العاده می‌ریزد زمین

شبه پیـغـمبر ندارد جای سـالم در تنـش           عضو عضوِ این پیمبرزاده می‌ریزد زمین


إرباً إربا یعنی آنجا که گلاب از برگ گل           قطره قطره میشود آماده می‌ریزد زمین

پـاره کـرده ضربهٔ نیـزه نخ تـسـبـیح را           دانه دانه از دلِ سجـاده می‌ریـزد زمین

از نفس افتاده و چشمش سیاهی رفته است           جویِ خون از پیکری افتاده می‌ریزد زمین

گل که پرپر شد همه گلبرگ هایش بی‌رمق           با نسیمی، با تکانی ساده می‌ریزد زمین

می‌رساند با سرِ زانو خودش را یک پدر           اشک از چشمانِ یک دلداده می‌ریزد زمین

می‌رود با دست لرزان؛ دارد از بین عبا           تکه تکه پیکرِ شهـزاده می‌ریزد زمین!

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بـیا که خـشـکی لب‌هـات داده آزارت            بیـا بـنـوش لـبـم را مگـر شود یـارت

برای نـام تـو ابـرو گـره زدند، عـلی            فزون‌تر از همگان، کوته است دیوارت


عنان اسب بگیر و به این طرف برگرد            که نیست در صف دشمن یکی هوادارت

نیامـدنـد طـوافـت، که دوره‌ات کردند            سـواره‌ها هـمگی گـشتـه‌اند پـرگـارت

همین که لشکـرِ نامـرد با هم آمـده‌اند            نشـان مـردیِ تو شـد نـشـان ایـثـارت

به خـط نـیـزۀ کـوفی چـقـدر پاشـیدی            عـمـودها همه پـیـچـیـده‌اند طـومارت

حریف نیـزه شدم، داغ تو زمـیـنم زد            ببین که تا به کجاها کشیده شد کارت

برای بردن تو این دو دست کافی نیست            بگو چگونه از اینجا حـسین بردارت

پس از تو وایِ بر این خاک، اف بر این دنیا            مگر که دهر ببیند به خواب، تکرارت

در انتظار تو پیغـمبر است پـروا کن            عـصایِ پـیـری لـیلا خـدا نگـهـدارت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : ناصر زارعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شد دلـم بیـشـتر از جـسم تو اربـاً اربا            جگرم پاره شد از داغت علی، واویلا

صبـح تا حال عـلی داغ فـراوان دیـدم            وای من کس نـشده مثـل تو اربـاً اربـا


مثل تسـبـیح بریده همه جا پخش شدی            لاله کاری شده این دشت ز جسمت گویا

تا صدایم زدی از خـیمه دویدم سویت            وای بـر حـال دلـم؛ دیـر رسـیـدم بـابـا

کاش می‌شد که نگـاهم بکـنی بار دگر            یـا صـدایـم بـزنـی بـاز بـگـویی؛ بـابـا

تشنه‌لب آب طلب کردی و شرمنده شدم            شبه پیمـغبر من کن تو حـلال بـابـا را

مادرت نیست که از داغ تو خون گریه کند            عـمه‌ات آمده میـدان عـلی خـیز از جا

خیز از جا و ببین داغ چه کرده با من            قد کمان، موی سپید، رفت تـوانم از پا

ای اذان گوی حرم بین که زمینگیر شدم            بعـد تو نـور دلـم خـاک به فـرق دنـیـا

آیـه‌هـای تنت ای سـورۀ محـبوب پـدر            چـیده‌ام با دل خون و قد خم روی عبا

سر و جان من و تو باد فدای ره دوست            من خـلیل اله و تو ذبح عـظیـمم به منا

چـاره‌ای نیست بـیـائـید جوانان کـمکم            تا برم پیکـر صد پاره او زین صحرا

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

لالۀ من! پیـش چشم باغبـان پرپر شدی           کربـلا دشت اُحد گشته تو پیغمبر شدی

از هجوم نیـزه‌ها گـردیـد جـسمت نینـوا           باغ گل از زخم تیغ و نیزه و خنجر شدی


گرچه جسمت از دم شمشیرها شد ریزریز           حال می‌بینم علی بودی علی اکبر شدی

خاک و خون بر روی زیبا پرده می‌پوشد ولی           تو میان خاک و خون از پیش، زیباتر شدی

یاد از محراب کوفه می‌کند زخم سرت           کربلا محراب کوفه گشته، تو حیدر شدی

خواستم لب‌های خشکت را ز اشکـم تر کنم           حال می‌بینم ز پا تا فرق از خون تر شدی

پیـکرت گـردیـده مثـل آیـه‌های ریخـتـه           سوره سوره لیک مثل سورۀ کوثر شدی

آخریـن حرف تو پیـغـام رسول الله بود           مـیوۀ قـلبـم! پیمـبـر را پـیـام آور شـدی

تو به زیر تیغ بر من گریه کردی اکبرم!           من نگه کردم؛ تو پیش دیده‌ام پرپر شدی

میثـما! آتش زدی تنـها نه جان خلـق را           سوختی خود را و زین غم شعله پا تا سر شدی

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

گلی که در چـمن حُـسن امتحان می‌داد            خبر ز رویش گل‌های ارغـوان می‌داد

تجـلـیـات نـبی را به چـهـره‌اش دیـدنـد            فروغ و جلوه ز نورش به کهکشان می‌داد


کلام وحی به روی لبش چوگل می‌کرد            ملاحت سخـنـش جـلـوه بر بیان می‌داد

در آبـشار صدایـش نـسـیم زمزمه بود            صـدای او به دل ناتـوان، تـوان می‌داد

جوانیش به جوانان حدیث عشق آموخت            مـرام او ره تـوحـیـد را نـشـان مـی‌داد

به نغـمۀ اولسنا علی الحق از لب خود            به باغ صدق وصفا رنگ جاودان می‌داد

به دشت کرب و بلا تا گذاشت پا این گل            تمـام دشـت بـلا نـکـهـت جـنان می‌داد

دوباره روح دگر بر نماز و دین بخشید            به صبحگاه شهادت چو او اذان می‌داد

میان عرصۀ عشق و شرف چنان کوشید            که درس غیرت و مردی به عاشقان می‌داد

صـدای یـا ابـتـای گـل بـهـشت حـسین            خـبـر ز فاجـعـه غـم به باغـبان می‌داد

طنین گرم وداعـش شرر به دل می‌زد            صدا و نغـمۀ او عرش را تکان می‌داد

گـلی که جای لبان حسین بر لب داشت            فتاده بود به روی زمین و جان می‌داد

زمان دوباره بهم ریخت چون حسین آمد            زمیـن عـنان دلش را به آسـمان می‌داد

کـنـار آن گـل صد بـرگ پـرپـر افـتاده            مگر که اشک به چشمان او امان می‌داد

جمال حق به جمال پسر چو رخ بنهـاد            هماره بوسه بر آن لعل خونفشان می‌داد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­ های معتبر حذف شد زیرا بر خلاف آنچه گفته میشود مطابق با اسناد کتب معتبر همچون: تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۶؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۸؛ اللهوف ۹۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۸؛ الکامل فی‌التّاریخ ج۱۱ ص ۱۸۴؛ مَقْتَل خوارزمی ج۲ ص ۲۷۳؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۴۴؛ منتهی الآمال ۴۴۲؛ نفس المهموم ۲۷۰؛ کبریت احمر ۱۸۵؛ مقتل امام حسین ۱۵۳؛ مقتل مقرّم۲۳۱؛ قمقام ۴۳۳؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۰ و .... سیدالشهدا علیه‌السلام خواهرش حضرت زینب را از روی جسم غرقه بخون علی اکبر بلند کرد و دلداری داد، داستان ساختگی دلداری حضرت زینب به سیدالشهدا علیه‌السلام برای اولین در قرن چهاردهم در کتاب معالی السبطین آنهم بدون هیچ سندی تحریف شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده یا در همین جا کلیک کنید.

اگـر که زینب او از حـرم نیـامـده بود            گمان کنم که «وفایی» حسین جان می‌داد

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باغـبان گل فـروشم عـطر ناب آورده‌ام            یک چمن گل دارم و با خود گلاب آورده‌ام

تا که گلزار جهان را باز عطر آگین کنم            غـنچه‌ای زیبا ز حُسن انتخاب آورده‌ام


 

موج هل من ناصرم پیچید و او لبیک گفت            آخرین سرباز خود را در رکاب آورده‌ام

غربت پور عـلی را تا ملائک بنگـرند            یـادگـار دیـگـری از بـوتـراب آورده‌ام

نـاطـق قـرآنـم و قـرآن گـواهی می‌دهد            سورۀ نوری به همره زین کتاب آورده‌ام

چهرۀ خورشیدیش روشن‌ترین صبح من است            شب پرستان روی دستم آفتاب آورده‌ام

باغ ما سیراب از سرچشمۀ فیض خداست            کس نـپـنـدارد گـلـم را بهر آب آورده‌ام

تا نماند هـیچ عذری از برای هیچ کس            همرهم سرفصلی از فصل الخطاب آورده‌ام

شاهد پیروزی این انقلاب سرخ اوست            پـرچـم سـبـزی بـرای انـقـلاب آورده‌ام

تاب ماندن نیست دیگر درگل بی‌تاب من            عرشیان را از غمش در پیچ وتاب آورده‌ام

آسمان درهای خود را باز کن بار دگر            روی دستم غنچه‌ای از خون خضاب آورده‌ام

ای «وفایی» تا غروبی را نبیند کربلا            قرص ماهی در کـنـار آفـتـاب آورده‌ام

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

تـقـدیم دوست کـردم، هـفـتاد مـاهـپـاره            تنها به روی دستم، مانده ست، یک ستاره
با دست‌های بـسـته، خوانَد قـنوت ایثار            با چـشم نـیـم‌بـازش، بر من کـند نظاره


شـیــران کـارزارم، رفـتـنـد از کـنـارم            باشد همه سپاهم این طفـل شیـر خـواره
نه اشک تا بگـریـد، نه شـیـر تا بنـوشد            نه نور یک
نگاهش، نه تاب یک اشاره
امروز در نهـادم، شد تازه داغ محـسن            کآورده‌ام به همراه، یک محسن دوباره

دوش از عطش نخفته، با دوست راز گفته            احیا گـرفـته تا صبح در بین گـاهـواره
ای حرمله ندیـدی، وقتی که زه کشیدی            جـوشید خون قـلبم، از این گـلوی پـاره
تنها نه چند روزی
تا صبح روز محشر            بر این شهید گریند، ارض و سما هماره
«میثم» ز خون اصغر تکمیل شد شهادت            بـایـد بر او گـرفـتـن هـر روز یـادواره

: امتیاز

ترسیم حالات حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر

شاعر : ناصر زارعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا که چشم خون فشانش خورد بر یک جرعه آب            ناله‌اش شد بیشتر بی‌­تاب‌تر هم شد رباب

باز هم دستان خود را کرد گهواره سپس            لای لایی خواند تا اصغر نگوید آب آب


روی دستش باز بوسید روی طفلی را که نیست            تا شود آرام شاید لحظه ای از اضطراب

باز با طـفـل خـیالی درد دل آغـاز کـرد            اصغرم، شیرین زبانم، لحظه ای مادر بخواب

جای آن روزی که شرمنده شدم از تشنگی‌­ت            بیشتر امروز شیرت می‌­دهم ای ماهتاب

نازنینم چشم خود بر سمت رأس نی مبر            تا نبینی روی بابایت شده از خون خضاب

چشم بر چشمم بدوز تا جان بگیرد مادرت            تا که چشمت باز باشد نیـستم در التهاب

باز هم داری تلظی می‌کنی، ای وای من            چه کنم تا که شوی آرام برگو خود جواب

بعد از آن چشمش به سمت رأس روی نیزه شد            درد دل آغـاز کرد ایـنـبـار با آن آفـتـاب

ای تـمام هـستی‌­­ام، طفلت نمی‌­خـوابد بیا            گـر کـنی یاری من والله می‌بـاشد ثـواب

بعد چندین روز ناله بی‌­رمق خوابید و باز...            لب فرو بربند سائل عرشیان کردی کباب

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای بـزرگ هـمـه، نــوزاد ابــاعــبـدالله            وارث غـــیـــرت اجــداد ابــاعــبــدالله
حـضـرت مـحـسـنِ اولاد ابــاعــبــدالله
            با تـو حـاجـت به هـمـه داده اباعـبـدالله


پَرِ قـنـداقـۀ تو بـال و پر نـوکـرهـاست
چون عمو روضۀ تو چارۀ ما مضطرهاست
شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست            هر چه خواهید بگیرید شب معجزه‌هاست
یارمان بابِ حوائج شده حاجات رواست            کرمش شامل عـالـم شده از بس آقاست
این طـبـیـبی که کُـنَـد درد،
دوا نشـنیده
غالـبا بیـشـتر
از خـواهـشمان بخـشـیده
کیستی ای
همه صاحب نفسان نوکر تو            ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو
رو زده آبـروی عـالـم امـکـان سـر تو            شیـر سرخ عـربـستان شده آب آور تو
ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت
اکـبـر و قـاسـم و عـبـاس بـلاگـردانـت
شد گرفـتار تو هر
بنده گرفـتار نگشت            در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت
دست و دلباز! چرا عمر تو بسیار نگشت            وای بر حالِ زمین، دور تو یک بار نگشت
در تو دیـدم کـرمِ ارثـی این سلـسـله را
ترسم
این است شفاعت بکنی حرمله را
چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب            چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب
عرشیان مویه کنان، گشته فلک خانه خراب            کـم تـلـظـی بـنـمـا، ای نــوۀ مــادر آب
تو
غـم انـگـیزترین روضۀ عاشورایی
سـنــد
مـحـکـم مـظـلـومـیـت بــابــایـی
وای از
کـیـنـۀ دیـریـنـۀ بـدر و خـیـبـر            شـده جـنـجـال دوبـاره سـر نـام حـیـدر
بیـشـتر از همه دیـدنـد سـتـم از لشکـر
            این عـلی بن
حـسین بن عـلی‌های پـدر
علی و خنده و
محـرابِ دو دستان پدر
آمــده یـاد هـمـه،
فـزتُ و ربِ حــیـدر
فاطـمه نـالـه زد و عرش در آمد آهش
            پـدری تـیر کـشـید از
گـلـوی نـوزادش
آمـده پـشت در
و مـادر و فـضه یـادش            یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش
پدری
خسته و شرم و قدِ همچون دالش
مانده کم
حرمله هم گریه کند بر حالش
گل
نشکفته و پرپر شده، ای وای رباب            ذکر یک عرش سراسر شده‌ ای وای رباب
قدّ ارباب چو مادر شده، ای وای رباب            خاک، گهوارۀ اصغر شده‌ ای وای رباب
مانده کم جان دهد از دل نگرانی پدرش
چشم سر نیـزه بُوَد آه،
به دنبال سـرش

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

عـارفـان را اینچـنین در بـاور است            طـفـل این گـهـواره شیخ اکـبر است
این عـلی ابن حـسین ابن عـلی‌ست؟
            یـا خـدایـا عـیـسـی پـیـغـمـبـر اسـت


در کـرامـت با عـمـو هم شانه است            در امـامت بـا پـدر هـم‌جـوهـر است
صبح محـشر
فـاش خواهد شد به ما            این پـسر مـیـزان روز محـشر است
نـسـل زهـرا خـیـر زهــرا مـی‌دهـد
            شعـبه کـوثـر خودش هم کوثر است
امـتـحـانـش کـن بـه هـنـگـام خـطـر
            از دوصد مرد خطر غوغا تر است
حـرمـلـه تــیـر و کـمــان آورد اگـر
            این پـسـر راهی میـدان با سـر
است
در کـمـان انـگـار تـیـر آمـاده اسـت
           
یا رب این تیر است یا که خنجر است
تـیـر لازم نـیـسـت این لبتـشـنـه را            از عـطش این شاخۀ گل پرپر است

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : مسعود یوسف پور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

گاهواره نیست در شأن تو ای کوه وقار!           تکیه بر دست حسینت کن میان کارزار
تیر از نوع سه پر، آنهم در این گرد و غبار           یعنی از تو خصم می ترسد علیِ شیرخوار!


آمدی و پاسـخ هل من معـین شد آشکار           چون زره قنداقه را بستی به تن، از هر کنار
چون عمو تیغی به جز ابروی تیزت برندار           آمدی میدان بجنگی، آب می‌خواهی چکار
حتم دارم جـبرئـیل افـتاده یاد این شعار:           لافـتـی الا عـلی، لا سیـف الا ذوالفـقـار

در نبردت لب به لب تکبیر می‌خواهی فقط
شیر لازم نیست، تو شمشیر می‌خواهی فقط

کی میان خیمه این ساعت اقامت می‌کنی           در غدیر خویش می آیی امـامت می‌کنی
دشت را یکـباره حـیران قیامت می‌کنی          
آنچه کرد عباس، تو بی قد و قامت می‌کنی
تشنگی سخت است اما استقامت می‌کنی           هر فراتی هست را غرق ندامت می‌کنی
رود را با این لب خشکت ملامت می‌کنی           از ضریح حنجرت داری کرامت می‌کنی
چند ماهت هست و توصیف شهامت می‌کنی           با پَـر قـنـداقـه‌ات فـردا قـیـامت می‌کـنی

داشتی ای کاش در میدان مجـالی بیشتر
لااقـل مانند اکـبـر سـن و
سـالـی بیـشتر

ای قـنوت پـادشاه کـربـلا! این سرزمین           شک ندارم با تو گـشـته قـبلـۀ اهل یقـین
نیست در شأنت رکابی، خاتم یکسر نگین!           در چنین سن کس نشد باب الحوائج، شاه دین!
شیر خوردی از رباب اصلا تو یا اُمُ البنین؟           تیری آمد شعبه شعبه شد شریعه شرمگین
قاب قوسینی و آغـوش پدر عرش برین           تازه می‌فهمم چرا خونت نمی‌ریزد زمین
ای مسیح تشنه!
هر دم نام تو اعجاز کرد
دست‌های تو
گـره‌هـای بزرگی باز کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شد سرت پشت سر عباس با نی همنشین           سر علم کردی ندیده کس علمدار اینچنین

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : میثم مؤمنی نژاد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

قلب سنگ، از اشک خـیـمه آب شد            تـیـر سـمـت آسـمــان، پـرتــاب شـد
در حـرم می‌گـفـت چـشـمی اشکبار
            رحم کن ای تیـر، بر این شیـرخوار


نیست غـیـر از تـشـنگی تقـصیر او            رحــم کـن بــر مــادر بـی‌شــیــر او
یا بگو جرمش چه باشد این صغـیر
            یـا بـده آب و سـپـس جـانـش بـگـیر
تیری اما، زخم تو چون خنجر است
            آن گلـو از برگ گـل نـازکتر است
گـر نـنـوشـد آب، پـر مـی‌گـیــرد او
            گـر بـنـوشـد آب هـم، مـی‌مـیــرد او
مــرگ مـی‌گــردد پـی گـهــواره‌اش
            مانـده مـادر؛ تا چه سـازد چـاره‌اش
جـای لـب بـر هـم زدن ایـن ماهوش
            گر زبـانی داشت می‌گـفت العـطـش

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

این هفتمین شب است که هیأت قیامت است           امشب مسیر روضه به سمت خجالت است
داغ عـطـش گـرفـته رمق از گـلویـمان           امشب به آب گو رود از روبه رویمان


امـشـب تـمـام روضـه شـده آب آب آب           خـون گـریه می‌کـنـیم برای غـم ربـاب
"کار جنون ما به تمـاشا کـشـیده است"           ای اهل
روضه‌ها شب هفتم رسیده است
امـشب برای تـعـذیـه کـودک بـیـاوریـد           تصویر تیـر و حـنجـر کوچک بیاورید
تا بـیـشـتـر به قـلـب شـمـا غـم بـیـاورم           نـاچـارم اســم حـرمـلـه را هـم بـیـاورم
امـشب دخـیل بـسـتـۀ یک گـاهـواره‌ایـم           خون گریه‌های حـنجـره‌ای پاره پاره‌ایم
لـطـمـه‌ زنـان مـقـتـل یـک شــاه‌زاده‌ایـم           انـگـار رو بـه روی حـرم ایـسـتـاده‌ایـم
وقتی که دیـد نـیـست دگر راه چـاره‌ای           گـل کـرد روی دست پـدر مـاه پـاره‌ای
فـرمـود این پـسر
نـفـسم نور دیده است           کـار گـلـوی او به تـلـظـی کـشیده است
مـولا اشـاره کرد به خـشکـیده روی او           بـرقـی زد از سـپـیـدی زیـر گـلـوی او
دشـمن مـجـال یک کـلـمـه بیـشـتر نـداد           جز با سه شـعـبه تـیـر جـواب پدر نداد

خشکیده بود چونکه گلو زودتر شکست           قـلب پـدر شـبـیه گـلـوی پـسر شـکـست
هر شعبه‌ای به یک طرف حنجرش نشست           انگـار تـیـر بر جـگـر مـادرش نشـست
با چـشـم اشکـبـار و
دل خـون و نا امید           آهـسـتـه تـیـر از گـلـوی نازکـش کـشید

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن موضوع منت کشیدن سیدالشهدا و همچنین عدم رعایت شأن امام علیه السلام حذف شد؛  ضمنا موضوع تیر سه شعبه در شهادت حضرت علی اصغر در مقاتل معتبر نیامده است!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چـشمان تنگ کـوفه از این داغ‌تـر نشد           مُـنُّـو عَـلَیَّ گـفـت حـسـیـن و خـبـر نشد

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پـدری خَـم شده تا دردِ کـمـر را بِکِـشَد            مـادری مانـده که تا نازِ پسر را بکـشد

چشمِ او خورد به لبهای تَرک خورده و گفت            کـاش می‌شُد به لـبش دیـدۀ تر را بکشد


بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است            نیست عباس که این قُرصِ قمر را بِکِشَد؟

از دو سو تیر به بیرون زده باید چه کند            از کدامین طرف این تیرِ سه سر را بِکِشَد

تیر از بچه که رَد شد جگرش تیر کشید            نَکُـند با سـرِ این تـیـر جـگـر را بِکِـشَد

هرچه می‌خواست بیاید به حرم باز نشد            یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد

باید او قـبر کَـنَد خـاک کُـنَد شرح دهـد            آه این سـیـنه‌ غَـمِ چـنـد نـفـر را بِکِـشَـد

زیرِ لب گـفت فـقـط آه ربـاب آه ربـاب            وای اگر پیشِ سنان بارِ سفـر را بِکِشَد

حرمله گفت پسر را زد و بابا را کُشت            باید او در کـمرش کـیـسۀ زَر را بِکِشَد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ ضمنا موضوع تیر سه شعبه و نحوۀ بیرون کشیدن تیر و .... تحریفی است و در در مقاتل معتبر نیامده است!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هم سبک هم که گران است سرش پس دعواست            قسمتِ کیست در این قائله سَر را بِکِشَد

کاش می‌شُد که نمی‌دید رُباب این دفعه            نیزه‌ای رد شده از خاک پـسر را بِکِشَد

خواست از سمتِ سه‌شعبه بکشد سر چرخید            بهتر این دید که او قـسمتِ پَر را بِکِشَد

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بر درِ خیمه نشسته است و خبر می‌گیرد            خـبرت را زِ منِ سوخـتـه پَـر می‌گـیرد

چه کـنم خـیـمه روم یا نـروم آه، ربـاب            بیـشـتر صـبـر کـند درد کـمـر می‌گـیرد


دستِ من نیست اگر دست به پهلو دارم            دستِ او نیست اگر دست به سر می‌گیرد

کاش می‌شد نَفَسی؛ یا که تکانی بخوری            دارد از شـرمِ حـرم قـلبِ پـدر می‌گـیرد

چارپایان همه خـوردند بجای تو از آب            چـقـدر آب لـبِ طـفـل مگـر می‌گـیـرد؟

مـادرت گـفت برو لیک بـپـوشان او را            این سـفـیـدیِ گـلـو زود نـظـر می‌گـیرد

مـادرت گـفـت بــرو رو مـزن امـا آقــا            تـو اگـر رو بـزنی هـلهـله سر می‌گیرد

هرطرف می‌نگرم تیرِ سه‌شعبه آنجاست            آه ایـن تـیـر مـگـر جـا چـقـدر می‌گـیرد

تیرش آنقدر مهیب است به هرکس بخورد            می‌شود رد زِ گـلـو و به جگر می‌گـیرد

بعـدِ پیـراهـن من نـوبتِ قـنـداقـۀ توست            حـرمله دارد از آن دور خـبر می‌گـیرد

سرِ قـبـرِ تو زِ من پـیـرزنـی می‌پـرسـد            سرِ نـوزاد به سـرنـیـزه مگر می‌گیرد؟

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ ضمنا موضوع تیر سه شعبه در شهادت حضرت علی اصغر در مقاتل معتبر نیامده است!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سرِ قـبـرِ تو زِ من پـیـرزنـی می‌پـرسـد            سرِ نـوزاد به سـرنـیـزه مگر می‌گیرد؟

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

بالا گرفت دستـش و شد گـرم گـفـتگـو            رحمی نکرد بر لب شیرخوار هم عدو
تیر یل
افکن آمد و زد بر بوسه بر گلو            شد رنگ خون، سفیدی قـنداق طفل او


جان داده بود طفل پدر نیز جان نداشت

قدری که تا به خیمه رسد هم توان نداشت

می‌سوخت در حرارت این داغ آفـتاب            بیچاره مادری که شد از شرم آب، آب
پاشـیده بود حـنجـر و پـاشـیده‌تر رباب           
او مانده بود و خانۀ عمری که شد خراب

مـی‌رفـت غــم سـراغ دل قـافـلـه نـگـو

داغـی گذاشت بر جگـرش حرمله نگو

جان می‌دهد پس از پسرش یا می‌آورد؟            غــم پـیـش پـای او اگـر، امـا مـی‌آورد
این وضع، حال حرمله را جا می‌آورد            زیـر عــبـا گـرفـتـه عـلـی را
مـی‌آورد

سرمـسـت هـلـهـلـه شـده راه عـبور او           
افـتـاده گـیـر خـنـدۀ  لشـکـر
غـرور او

آرام مانـدنش به مراعات هـمسر است            آورده با خودش بدنی را که پرپر است
باید چگونه گفت به خیمه که مضطر است            گریه کـنید مجلس ترحـیم اصغـر است

جانی نداشت آن که خودش کوه‌زاده بود
انگـار که پسر،
پـدر از دست داده بود

با خـون دل رسید به تـشـیـیـع پیکرش            بوسه گرفت از لب و رگهای حنجرش
سالـم نـداد عـزیز حـرم را به مـادرش            آهی کشید خـیـمه و دق کرد خواهرش

بی‌کس شـدنـد، اهل حـرم داغـدیـده‌انـد
خـیـل
مــلـک بـرای تـسـلا رسـیـده‌انـد

شـرمـنـده‌اند، قـبـر برایش محقـر است            خاک است که از این غم جانکاه بر سر است
وقت وداع کـردن با چند خـواهر است            غـمگـین‌تـرین نـوا دم لالای آخر است

بــایـد ربـاب را بـه کـنـارش بـیـاورنـد
تـاج
گـلـی بــرای مــزارش بـیــاورنـد

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد،جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بالا گرفت دستـش و شد گـرم گـفـتگـو            رحمی نکرد بر لب شش‌ماهه هم عدو

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن موضوع تیر سه شعبه و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.  جهت کسب آگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید و یا در همین جا کلیک کنید

تیر سه شعبه آمد و زد بر بوسه بر گلو            شد رنگ خون، سفیدی قـنداق طفل او